شلمچه آبیک
شهید فیروز سرتیب نیا فرمانده گردان کمیل از تیپ 57 حضرت ابوالفضل بود که برادرش حجت الله نیز مدتی معاون این گردان بود. برادران سرتیب نیا هر دو به شهادت رسیدند. آنچه میخوانید وصیتی است به جا مانده از شهید فیروز سرتیب نیا که به تاریخ 25 دی 1365 مزد خود را از خدای خویش گرفت و برای همیشه جاودانه شد. بسم الله الرحمن الرحیم با درود و سلام بر سالار شهیدان حسین بن علی(ع)شمشیر زن عدالت جوی تشیّع سرخ و درود بر امیرمؤمنان علی علیه السلام، عادل باتقوای تاریخ اسلام و درود و سلام بر رهروان خاندان عصمت و طهارت که بحق پیرو راستین این عزیزانند و سپس درود بر حضرت امام خمینی مد ظلّه العالی پیر کنعان دوران حق علیه باطل چند جمله ای را به عنوان وصیّت عرض می نمایم. من به آن عده منافق که در صدد نارضایتی در بین مردمند برای مسخ کردن انقلاب اسلامی شدیداً متنفرم. بسم الله القاسم الجبارین ... و سلام نامی است از نام های خداوند. ایام اله دهه فجر را خدمت تمامی عزیزان ، ایرانیان غیور و غیرتمند و همیشه در صحنه تبریک عرض میکنم. اما بعد، تو همین ایام مبارک که ذکر شد ،تو همین جشن باشکوه ! خیلی دلم گرفته است . شب جمعه است غربت شهدا آتیشم میزنه.حاج احمد متوسلیان ، سردار فاتح خرمشهر نیستی که ببینی . از کجا بگویم از اختلافات سران اصلا ولش کن چرا بالاتر بریم به برکت خون شما و یارانتون ، به برکت غیرتتون بعد از گذشت تنها 24 سال از آن سالهای حماسه ، بعضی از هم لباسیانت داعیه دار گرفتن مراسمات شاد برای شادی روح شهدا هستند.میدونید اگه تو سالهای قبل 84 از این حرفا زده میشد آتیش نمیگرفتی اما... شهدا برایتان مراسم گلباران میخواهند بگیرند اما نه با شعر کجایید ای شهیدان خدایی اینها آخه غم میاره ، کسی نمیاد،قدیمی شده وای فاین تذهبوا به کجا میروید؟ این حرفها که از شما به گوش میرسه حرفای کیه؟ فقط میتونیم بگوییم شهدا شرمنده ایم همین . امان از این فتنه ها .حاج احمد خوب شد که نیستی .خوب شد نیستی که ببینی همرزمانت به جرم ایستادگی در برابر فتنه گران به 6 ماه حبس و 60 ضربه شلاق محکوم میشوند و فائزه و مهدی هاشمی آزادانه میگردند با وثیقه های میلیاردی اما رفقایتان باید تو حسرت یه بهشت زهرا رفتن بمونن.اما برادر و خواهر گرامی بیایید با حضور حماسی خود در راهپیمایی 22 بهمن بار دیگر مشتی محکم بر دهان یاوه گویان و فتنه گران داخلی و خارجی بزنیم . در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران دهه فجر مبارک مادر شهید تعریف میکردند: بعد از اینکه خبر شهادت فرزندمرا برایمان آوردند ، آماده مراسم تشییع و تدفین شهید شدیم که همانروز متوجه جمله ای روی درب انبار میخکوبمان کرد: شهید با خط خودش قبل از اعزام روی درب نوشته بود : شهید روح اله طالبی، روحش شاد راهش پر رهرو . صلوات
چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی مثل گل میخندی و شب بوی باغش میشوی شکل «عبدالله»ی و تسکین داغش میشوی میرسی از راه و پایان فراقش میشوی غصهاش را محو در چشم سیاهت میکند خوش بحال «آمنه» وقتی نگاهت میکند با «حلیمه» میروی تا کوه تعظیمت کند وسعتش را ـ با سلامی ـ دشت تسلیمت کند هر چه گل دارد زمین یکباره تقدیمت کند ضرب در نورت کند بر عشق تقسیمت کند خانه را با عطر زلفت تا معطر میکنی دایه ها را هم ز مادر مهربان تر میکنی دیده نورت را که در مهتاب بی حد میشود آسمان خانهاش پر رفت و آمد میشود مست از آیین ابراهیم هم رد میشود با تو «عبدالمطلب» عبدالمحمد میشود گشت ساغر تا به دستان بنیهاشم رسید وقت تقسیم محبت شد، «ابوالقاسم» رسید یا محمد! عطر نامت مشرق و مغرب گرفت وقت نقاشی قلم را عشق از راهب گرفت ناز لبخندت قرار از سینهی یثرب گرفت خواب را خال تو از چشم «ابوطالب» گرفت رخصتی فرما فرود آید پریشان بر زمین تا چهل سالت شود میمیرد این روح الامین دین و دل را خوبرویان با سلامی میبرند عاشقان را با سر زلفی به دامی میبرند یوسفی اینبار تا بازار شامی میبرند بوی پیراهن از آنجا تا مشامی میبرند بیقرارت شد «خدیجه» قلب او بیطاقت است تاجر خوش ذوق فهمیدهست: عشقت ثروت است نیم سیب از آن او و نیم دیگر مال تو داغ حسرت سهم ابتر، ناز کوثر مال تو از گلستان خدا یاس معطر مال تو ای یتیم مکه! از امروز مادر مال تو بوسه تا بر گونهات ام ابیها میزند روح تو در چشمهایش دل به دریا میزند دل به دریا میزنی ای نوح کشتیبان ما تا هوای این دو دریا میبریی توفان ما ای در آغوشت گرفته لؤلؤ و مرجان ما ای نهاده روی دوشت روح ما ریحان ما روی این دوشت حسین و روی آن دوشت حسن «قاب قوسین»ی چنین میخواست «او ادنی» شدن خوشتر از داوود میخوانی، زبور آوردهای؟ یا کتاب عشق را از کوه نور آوردهای؟ جای آتش، باده از وادی طور آوردهای کعبه و بطحا و بتها را به شور آوردهای گوشه چشمی تا منات و لات و عزا بشکنند اخم کن تا برجهای کاخ کسرا بشکنند ای فدای قد و بالای تو اسماعیلها بال تو بالاتر از پرهای جبرائیلها «ما عرفناک»ت زده آتش در این تمثیلها بُردهای یاسین! دل از توراتها، انجیلها بی عصا ماندهست، طاها ! دست موسی را بگیر از کلیسای صلیبی حق عیسی را بگیر باز عطر تازهات تا این حوالی میرسد منجی دلهای پر، دستان خالی میرسد گفته بودی «میم» و «حاء» و «میم» و «دال»ی میرسد نیستی اینجا ببینی با چه حالی میرسد خال تو، سیمای حیدر، نور زهرا دارد او جای تو خالی! حسین است و تماشا دارد او قاسم صفران
روحمان با یادشان شاد
شهید فیروز سرتیب نیا فرمانده گردان کمیل از تیپ 57 حضرت ابوالفضل
امّت شهید پرورم به امید آنکه شهادت و مظلومیت عزیزانی که در راه اسلام فدا شدند عامل وانگیزه ای باشد برای بیداری ملت های دربند. سعی نمائید از امام اطاعت کنید چون شرط رسیدن به خدا اطاعت محض از امام است. من به عنوان یک پاسدار صراحتا با باند بازیها مخالفم و آن ها را افرادی جاه طلب و دور از اسلام می بینم. یک گروهی خود را برتر و گروه دیگر را از صحنه می رانند این نقض صریح گفتار امام است. باهم متحد باشید، دشمنان خود را دریابید. من به عنوان یک پاسدار به آن افراد که در صفوف نماز جماعت ریاکارانه نفوذ می نمایند لعن می فرستم.
من به عنوان یک پاسدار به آن افرادی که به جای مبارزه با کفر سعی خود را صرف بحث های بی مورد و پوچ
می نمایند می تازم و در آن دنیا یقه آنها را خواهم گرفت.
من به آن عده روشنفکر جاهل که مردم را از اوضاع درونی مملکت دور می سازند متنفرم و شکایت آن ها را در پیشگاه باریتعالی خواهم برد. من به آن عده مزدور جاه طلب که جز قبضه مسئولیت ها نه برای رضای خدا کاری دیگر ندارند شدیداً می تازم.
شهید فیروز سرتیب نیا فرمانده گردان کمیل از تیپ 57 حضرت ابوالفضل
من به آن عده چهره به ظاهر سالم که کاری جز جاه طلبی ندارند شدیداً می تازم.
من به آن عده ی از خدا بی خبران که اسلام را برای کسب منافع دنیایی خود می خواهند شدیداً می تازم، من به آن سرمایه داران خونخوار که قصدشان تکاثر ثروت می باشد شدیداً می تازم.
من به آن مغرضینی که سد راه انقلابند بجز لعنت چیز دیگری برایشان ندارم.
من به آن فرصت طلبانی که تازگی سر درآورده اند و افراد حزب الله قدیمی را تضعیف می نمایند می تازم.
من به آن مسلمانانی که فقط شعار می دهند نه عمل شدیداً می تازم.
من به آن عده که اسلام را برای قصد منفعت می خواهند شدیداً می تازم.
من به آن عده که اموال بیت المال را، سرمایه ملت را قبضه خود نموده و در جهت افکار پوچ و باندبازیهای خود صرف می نمایند شدیداً می تازم.
من به آن عده که در جامعه اسلامی اشاعه فساد می نمایند شدیداً می تازم، من به آن کسانیکه عمل ندارند و برای رفتن به جبهه توجیه کاری می نمایند شدیداً متنفرم. من به آن عده که خود را قیم مردم می نمایند ولی در عمل خلاف حق مردم کوشش می نمایند شدیداً می تازم. لعنت بر قاسطین ،مارقین، ناکثین تاریخ هر که هستند آن لعنتی که از پیامبر بردند از امام ما، شهیدان ما، ملت مظلوم ما بر آنها باد. و دیگر بدانند که قرآن هرگز دستخوش دست سلاطین قرار نخواهد گرفت و انسانهای بیدار این ملت فراوانند و هوشیار.
و السّلام علی عبادالله الصالحین
فیروز سرتیب نیا
شهید فیروز سرتیب نیا فرمانده گردان کمیل از تیپ 57 حضرت ابوالفضل
By Ashoora.ir & Night Skin